loading...
جك تركي لطيفه جك لري رايگان مجاني
ورود به سایت اصلی(بهترین ها برای شما)
   
قفل رمزي براي درب واحد و اتاق

نام محصول: قفل رمزي براي درب واحد و اتاق

قیمت: 150,000 تومان


تعداد بازدید از این محصول: 259


ID محصول :5
ID فروشنده :23060002


[Imc:Pic3]
قفل رمزی جهت درب آپارتمان ، درب واحد ها مثلا در هتل ، درب کشو ، قفسه ، کمد ، صندوق و ...

چند بار پیش آمده که بخاطر فراموش نمودن کلید ، پشت درب مانده باشید

دربهای کنترل از راه دور مثل درب پارکینگ ساختمانها معمولا یک ریموت جهت هر واحد دارند و ساخت ریموت دوم نیز هزینه در بر دارد و برای همه افراد خانواده امکان پذیر نیست ، و به همین خاطر از یک کلید معمولی استفاده می شود تا بتوان بدون ریموت نیز درب پارکینگ را باز نمود ، اما حمل کلید نیز خود مشکل است گذشته از اینکه کنترل درب پارکینگ با کلید معمولا در داخل ساختمان واقع است و ابتدا باید وارد ساختمان شوید و سپس درب پارکینگ را باز نمایید
در اینجاست که وجود یک قفل رمزی می تواند کمک بزرگی باشد به صورتی که در کنار درب پارکینگ و بیرون ساختمان نصب شده و فقط با به خاطر سپردن یک رمز می توانید درب پارکینگ را باز نمایید.

[Imc:Pic1]

مي‌توانيد آن را در ادارات، اتاق سرور، اتاق رئيس، بايگاني و ساير نقاط مهم نيز استفاده نماييد

[Imc:Pic2]

این قفل به آسانی قابل نصب بر روی درب ورودی منزل شما نیز می باشد و می تواند درب باز کن شما را با استفاده از یک رمز به کار اندازد

از این قفل می توان جهت هر نوع کاربرد دیگر باز نمودن درب کشو ، قفسه ، کمد ، ویترین مغازه ، صندوق ، اتومبیل و ... استفاده نمود

از دیگر مزایای این قفل ، قابلیت تغییر رمز قفل از روی صفحه کلید و بدون نیاز به سیم کشی مجدد می باشد و به جهت ایمنی تنها کسی می تواند رمز را تغییر دهد که رمز قبلی را داشته باشد

قفل مورد نظر با استفاده از یک میکروکنترولر و با استفاده از یک برنامه پیشرفته کامپیوتری کنترل می شود و دارای ضریب ایمنی بالایی می باشد و حتی باز کردن صفحه کلید قفل توسط شخص غیر مجاز نیز کمکی به باز شدن درب نمی کند و به جهت ایمنی بیشتر و اینکه کسی با امتحان رمزهای مختلف نتواند به رمز درب دست پیدا نماید پس از هر چهار مرتبه ورود رمز اشتباه سیستم به مدت یک دقیقه غیر فعال شده و هیچ رمزی حتی رمز صحیح را قبول نمی کند و آلارم هشدار دهنده نیز پخش خواهد کرد که این کار امکان امتحان رمزهای مختلف را برای شخص غیر مجاز عملا غیر ممکن می سازد ، ضمنا سیستم ورود و تغییر رمز به نحوی می باشد ضمن کاربرد راحت و آسان ، اگر کسی با آن آشنایی نداشته باشد صرف فشردن دکمه های صفحه کلید حتی با دانستن رمز صحیح نیز نمی تواند درب را باز نماید و یا رمز را تغییر دهد
[Imc:Pic4]


روش خرید: برای خرید این محصول، پس از کلیک روی دکمه زیر و تکمیل فرم خرید، سفارش خود را در محل دلخواهتان تحویل گرفته، سپس وجه کالا و خدمات را به مامور پست بپردازید. برای مشاهده فرم خرید، روی دکمه زیر کلیک کنید.


قفل رمزي براي درب واحد و اتاق

20
سایر محصولات این فروشنده



اسي بازدید : 115 سه شنبه 11 مرداد 1390 نظرات (0)


 اصفهانیه موز می خوره پوستش میزاره تو دفتره خاطراتش  «
...................................................................

دختر اصفهانیه به دوست پسرش می گه شب بیا خونمون اگه موقعیت خوب بود  «
 من یه سکه می اندازم پایین شب می شه دختره یه سکه می اندازه پایین ولی
هرچقدر وامیسته میبینه پسره بالا نمیاد سرش رو از پنجره بیرون می بره و بهش
میگه چرا نمیای پسره میگه دارم دنبال سکه می گردم دختره میگه بیا بالا
بهش کش بسته بودم الان تو دستمه
...................................................................

بچه اصفهانیه به باباش می گه بابا املا شدم بیست باباش می گه   «
پدرسگ مگه ده چه عیبی داره که اینهمه بیخودی خودکار مصرف می کنی؟
...................................................................

اصفهانیه به باباش زنگ می زنه واسه این که خرجش کمتر شه می گه  «
 من کاظم پول لازم باباش هم می گه من مریض قر نریز
...................................................................

اصفهانی با برق خونه همسایشون خودکشی میکنه  «
...................................................................

به اصفهانیه میگن شیرین تر از عسل چی خوردی؟میگه ترشی مجانی!!!  «
...................................................................

از یه اصفهانیه می پرسن وقتی سر یخچال میری چی می خوری  «
گفت:کتک
...................................................................

اصفهانیه سوار تاکسی میشه. آخر مسیر به راننده میگه: حاج اقا کراییه ما  «
چنئ شدس؟ یارو میگه:50تومن.
اصفهانیه میگه:چه خبرس اولا که 40 تومن بیشتر نمیشد.
بعدشم من 30 تومن بیشتر ندارم
حالا این 20 تومن رو بگیر یارو میشمره میبینه 10 تومنه ....
...................................................................

اصفهانیه به شکمش میگه: چقدر کار کنم تو بخوری؟ شکمش میگه: میخوای یه کم من کار منم  «
تا تو بخوری؟
...................................................................

بچه اصفهانیه توی امتحان بیست می‌گیره. باباش میزنه توی گوشش و میگه: خاک بر سرت   «
کنن، با نمره 10 هم میشه قبول بشی، حتما باید این همه خودکار حروم می‌کردی؟
اصفهانیه یه پوسته موز میبینه میشینه کنار موزه.  میگن: چرا اینجا نشستی؟ میگه:
آخه میخوام فکر کنند من این موزو خوردم.
...................................................................

اصفهانی رو میخوان زجر بدند، میبندنش به تیر برق و بهش میگین: کوچه اونطرفی شام   «
میدند.
...................................................................

اصفهانیه با برق خونه همسایشون خودکشی میکنه  «
...................................................................

یه تیکه آهن محکم روی پای یه اصفهانی میفته داد میزنه میگه آااااااااااااخ کفشم  «
...................................................................

یکبار یه اصفهانی خونش آتیش میگیره یه تک زنگ به آتش نشانی می زنه  «
...................................................................

یه روز یه مردی در اصفهان در یه خانه ای را میزنه وآب برای رفع تشنگی درخواست   «
میکنه دختر بچه ای دم در میاید و یک کاسه دوغ خنک به مرد میده ، وقتی مرد
تا آخر دوغ را سر میکشد به دختره میگه کوچولو شما هر که درب خانه تان را
بزنه و آب بخواهد بهش دوغ خنک میدید دختر بچه میگه نه بابا دیشب مهمان
داشتیم دوغ درست کردیم منتها سوسک افتاد توش برای همین چون
می خواستیم دور نریزیم دادیم شما خوردید ، با شنیدن این حرف مرد
عصبانی میشه و میزنه کاسه دوغ را میشکنه، آنوقت دختر داد میزنه
و میگه مامان - مامان این آقائه زد کاسه غذای سگمان رو شکست
...................................................................

بچه یه اصفهانی شکم درد میگیره میبرنش بیمارستان دکتره بعد از عمل   «
از اتاق عمل میاد بیرونو میگه الحمد و لله عمل با موفقیت انجام شد و ما
این سکه 5 ریالی رو از شکم بچه در اوردیم اصفهانیه میره جلو میگه آقای
دکتر اول 5 ریال ما رو بدین حسابمون با هم قاطی نشه
...................................................................

روز یه اصفهانی و یه تهرانی و یه قزوینی می میرند.آنقدر به خدا التماس می کنند تا  «
اینکه خدا با برگشتن آنها به دنیا موافقت می کنه به شرطی که دیگه گناه نکنند و گرنه
سنگ می شوند. خلاصه آنها به دنیا برمی گردند.همان اول کار تهرانیه یه دختره را
میبینه و می افته دنبالش. همان دم سنگ می شه.بعد مدتی اصفهانیه یه ?? تومانی روی
زمین می بینه خم میشه که برداره قزوینیه می گه : خاک تو سرت . هم خودت رو بدبخت
کردی هم منو
...................................................................

زن اصفهانیه داشته تو حیاط خونه با بچش بازی می‌کرده، هی مینداختتش بالا   «
میگرفتتش،‌ می‌گفته: این دودول چند تومنس؟! این دودول ده تومنس…این دودول صد تومنس!
درهمین حین یک جاهله داشته از اونجاها رد میشده، از تو کوچه داد میزنه: آبجی شوما
که قیمت دستتونس، بیا یک نگاه به مال ما بکن ببین چند میارزه!!!
...................................................................

اسي بازدید : 104 سه شنبه 11 مرداد 1390 نظرات (0)


قزوینیه عروسی میکنه توی کارت عروسیش می نویسه: «
آوردن اطفال الزامیست!!!!!!!!!!!!!
...................................................................

قزوینیه کنار زمین فوتبال خوابیده بوده، بهش میگن: پاشو برو تو زمین، بازی  «
شروع شده. میگه: من برانکاردم
...................................................................

یه دانمارکیه کاریکاتوره کون رو بدون سوراخ می کشه «
تو قزوین دستگیرش می کنن به سه جرم
1-تشویش اذهان عمومی
2- نشر اکاذیب
3- توهین به مقدسات
...................................................................

شعار قزوینی ها در این ایام : کاریکاتوریست دانمارک حق مسلم ماست «
...................................................................

به قزوینیه میگن: آدرس سایتتو بده. میگه: دمرو، دمرو، دمرو، دات کون، دات کان «
...................................................................

قزوینیها به ناف می‌گن: سوراخ بی مصرف! «
...................................................................

 می دونی به فرماندار قزوین چی میگن؟ «
ارباب حلقه ها !!!
...................................................................

 قزوینیه انگشتش میشکنه از ناراحتی سکته میکنه «
...................................................................

می دونستی صاحب شرکت نوکیا یه قزوینیه؟ می گی نه؟ مگه ندیدی وقتی گوشیت رو روشن می کنی یه مرد «
دست یه بچه رو می گیره؟
...................................................................

دیروز موجی از شادی در قزوین برپا بود .می دونی چرا؟ چون بهروز ایدز نداشت «
...................................................................

شنیدم قزوینی ها رسمشونه ترتیبه هر کـ..سی رو می دن یه دونه از موهای سرشو یادگاری نگه میدارن! خیلی نگرانتم تازگی ها داری کچل می شی! «
...................................................................

خبر فوری: هنوز کنکور در قزوین ادامه دارد، به گزارش بی بی سی هنوز داوطلبین جرأت  «
نکردن دفترچه سولات را از روی زمین بر دارند
...................................................................

یارو از کونش کپی میگیره میگن واسه چی؟ میگه فردا میرم قزوین میترسم اصلش رو پاره  «
کنن
...................................................................

 قزوین زلزله میاد یه بچه از پشت بام پرت میشه تو بغل یه قزوینیه . قزوینیه میگه  «
بابا دمشون گرم هنوز زلزله تموم نشده کمکهای مردمی رسید
...................................................................

جدید ترین رومان عاشقانه در قزوین  «
خسرو و فرها
...................................................................

موسی در قزوین: ای موسی عصایت را به زمین بنداز. و موسی چنین کرد . و ندا امد حالا  «
اگه جرات داری برش دارر
...................................................................

قزوینیه یه کیسه برنج تبرک میخره درشو باز میکنه میگه اِ اِ اِ اِ اِ ..... پس  «
حمیدش کو؟؟؟
...................................................................

یه روز قزوینیه میاد تهران عروسی بر میگرده شهرشون بهش میگن عروسی چطور بود میگه  «
عجب عروسی بود پسرها با مردها قاطی بودن
...................................................................

یه ضرب المثل قزوینی می گه : رفیق اگه رفیق باشه آدم منت زنشو نمی کشه. «
...................................................................

قزوینیه زنشو بیمه بدنه میکنه، رشتیه بیمه شخص ثالث. «
...................................................................

قزوینیه زنگ میزنه برنامه مهتاب میگه: عکس پشت موضوع مسابقه رو هم نشون بدین تا ما  «
هم بتونیم برنده شیم.
...................................................................

قزوینی ها اعتراض میکنن این چه الفبائیه که به ن میگن نون اما به ک میگن کاف؟ «
...................................................................

سرخ پوستها موقع حمله به قزوین میگن: آکومبا، بومبا، یاکومبا! وقتی که از  «
حمله بر می‌گردند میگن: نکن بابا، نکن بابا
...................................................................

شعار قزوینی ها در این ایام : کاریکاتوریست دانمارک حق مسلم ماست «
...................................................................

پلیس قزوینیه رو با یه گونی شرت میگیره میگه:اینا چیه؟قزوینیه می گه:هیچی به خدا  «
دفتر خاطراتمه
...................................................................

قزوینیه یه خیابون خلوت پیدا میکنه، خودشو انگشت میکنه در میره! «
...................................................................

به قزوینیه میگن قزوین کجاست. می گه اراده کنی همین جا «
...................................................................

بچه قزوینیه به باباش میگه:بابا ...مامان شبها کجا میره که هی بهش میگی بر گرد؟؟؟ «
...................................................................

‌یه روز به یه قزوینیه میگن یه دختر پاک و معصوم سراغ داری؟میگه:آره شبی هفت هزار  «
تومن!!!!
...................................................................

قزوینیه میخواد آمپول بزنه٬از ترشس میره تهران میزنه!!!! «
...................................................................

یه قزوینیه بد از چند سال دوستشو میبینه و شروع میکنه به رو بسی و میگه هر چقدر  «
میبنمت سیر نمیشم باید بکنمت
...................................................................

به خاطر رفاه حال نماز گذاران قزوینی جا نماز با آینه بغل توزیع شد «
...................................................................

خبر مهم:جهت با شکوه تر شدن نماز جمعه قزوین سوره بقره به رکوع اضافه شد «
...................................................................

توی قزوین وقتی نماز جمعه تموم میشه همه باهم دست میدن میگن خیلی حال دادی «

...................................................................

شباهت پزشک اطفال با قزوینی:هر دوشون بچه ها رو خوب میکنن «
...................................................................

قزوینیها به برادر زن میگن: اشانتیون ازدواج «
...................................................................

می دونید شجاعترین مرد رو زمین کیه؟؟؟؟؟ امام جمعه قزوینه دیگه «
...................................................................

قزوینیها میرن از برره زن میگیرن چون جای اینکه با زنشون بخوابن با برادرزنشون «
میخوابن
...................................................................

قزوینیهاتوی عروسیشون این آهنگ رو میزارن : عزیزم بگو بر میگردی «
...................................................................

یه قزوینیه به کون یه بچه خوشگل دست می ندازه (انگل می کنه) طرف می گوزه !! قزوینیه  «
می گه : یه همچین مالی باید هم دزدگیر داشته باشه.
...................................................................

 به یه قزوینی می گن نظرت در مورد شورت های لای قاشی چی هستش؟می گه بابا اینا  «
که شورت نیست !!! می گن پس چیه ؟ می گه : نخ در بهشت
...................................................................

قزوینه میاد به دوستش میگه یه هفته هست که سکـ..س نداشتم!!! دوستش میگه: مگه خانومت  «
پریوده؟!!! قزوینه میگه نبابا اسهال داره!!!!
...................................................................

قزوینیه وارد یک جمع میشه، با همه از دم روبوسی میکنه به جز یک نفر که فقط باهاش  «
دست میده. یارو شاکی میشه، میگه: چرا منو ماچ نکردی؟! قزوینیه میگه: بالام تورو
گذاشتم بک…م
...................................................................

میدونی تو قزوین ملت شب های جمعه چی نذری میدن؟؟؟… وازلین «
...................................................................

ضرب المثل قزوینی: اگر رفیق، رفیق باشه، آدم منت زنشو نمیکشه  «
...................................................................

اگه بین 6 تا قزوینی گردن کلفت توی یک اتاق گیر افتادی چه کار می کنی؟!!… تو که «
کاری از دست بر نمیاد…. پس سعی کن بهت خوش بگذره!!!
...................................................................

یک بابایی رو تو قزوین میندازن زندان، روز اول هم سلولیش ازش میپرسه: بالام جان، «
‌بچه کردی افتادی این تو؟! یارو میگه: نه آقا این حرفا چیه؟ من هیچ وقت همچی کاری
نمیکنم! قزوینیه میگه: خوب پس حتما اوا کردی؟! باز یارو میگه: نه برادر، چی میگی؟!
قزوینیه میگه: نکنه پیرمرد کردی؟! یارو میگه: آقای عزیز عفت کلام داشته باش، این
حرفا یعنی چی، من جرمم سیاسیه! قزوینیه میگه: آهــان! بالام جان فهمیدم، رئیس‌جمهور
کردی!
...................................................................

 قزوینیه میره مغازه روبات فروشی، فروشندهه شروع میکنه به تعریف از روباتا و میگه: «
آقا این روباته آخر کاره، بهترین روباتیه که تا حالا ساخته شده، ببین اگه این دکمه
روی شکمش رو فشار بدی جاروبرقی میشه، اگه دستش رو بکشی ماشین لباسشویی میشه و خلاصه
از هر پیچش هزار هنر میریزه! قزوینیه حسابی حال میکنه میگه: بالام جان من همینو
میخوام! خلاصه پولشو میده و ور میداره میبردش خونه. فرداش قروینیه شاکی با کیر
پانسمان شده برمیگرده میگه: مادرقحبه! چرا نگفتی این سوراخ کونش چرخ گوشته؟!
...................................................................

 یه روز تو قزوین یه بابا و ننه دست بچشون رومیگیرن میبرن کلانتری و به افسره میگن: «
سرکار این چه شهریه؟ این چه زندگیه؟ این بچه رو کردن کونش آش و لاش شده، پاره و
پوره شده!! افسره نگاه میکنه میبینه: تُچ تُچ! این که پاک پاره شده! رو می‌کنه به
سربازش میگه: این کار، کار حسن کودکه زود بگیرین بیارینش. بعداز نیم ساعت یک یارو
سبیل کلفته رو دست بسته میارن، افسره بهش میگه تو خجالت نمیکشی؟! ببین با این بچه
چی کار کردی؟…حسن کودک نگاه میکنه، میگه: نگاه کن تورو خدا!‌کون بچه پاره پوره
شده، آش و لاش شده! سرکار، کار آدم تازه‌کار بوده! من کون بچه شیش ماهه میذارم از
خواب بیدار نمیشه!
...................................................................

 قزوینیه جلو آینه لخت میشه کون خودشو میبینه، میگه: یار در خانه و ما گرد جهان «
میگردیم!
...................................................................

 قزوینیه رو با یه سه لیتری تف دستگیر میکنن! «
...................................................................

 قزوینیه دنبال یه بچه میکنه، آخر سر تو یه کوچه بن بست گیرش میاره، بهش میگه: «
بالام جان! سه تا کار میتونی بکنی: اول اینکه بال در بیاری پرواز کنی، دوم اینکه آب
بشی بری تو زمین، سوم اینکه دستات رو بگذاری رو زمین توکل به خدا کنی!
...................................................................

 قزوینیه داشته تو یک خرابه یه پسره رو میکرده، یهو ماشین کمیته سرمی‌رسه. افسره  «
بهش میگه: پدرسوخته! داری چه غلطی با بچه مردم می‌کنی؟! قزوینیه شاکی میشه، میگه:
به تو چه، داداشمه
...................................................................

 قزوینیه تو بستر مرگ افتاده بوده، همه خانواده و دوست و آشنا دورش جمع می‌شن، «
میگن: حاج آقا، وصیتی نداری؟ قزوینیه با حال زار میگه: بالام‌جان..اوهو…‍وصیت
می‌زنم…اوهو..اوهو… بعد ازمرگم…اوهو…جسدم رو بسوزونید…ازش پودر بچه درست کنید!
...................................................................

 روی دروازه قزوین نوشتن: پشت‌گرمی شما مایه دلگرمی ماست! «
...................................................................

 یه مدت مردم به روحانیت پشت میکنن،‌قزوینیا همه میرن روحانی میشن! «
...................................................................

 قزوینیه میمیره، اون دنیا به علت 70 سال بچه‌بازی مستمر میندازنش قعر دوزخ، پیش  «
اژدهای دو سر! یک مدت میگذره طبقه‌های دیگه جهنم هی صدای آه و اوه و داد و بیداد
می‌شنیدن. بالاخره دو سه تا از فرشته‌ها میرن پیش رئیس جهنم میگن: این بیچاره گناه
داره، بگذار از پیش این اژدها بیاریمش بیرون. اونم میگه باشه. همچین که در سلول
قزوینیه رو باز می‌کنن، اژدهای می‌زنه بیرون، حالا ندو کی بدو! فرشته‌ها بهش میگن:
‌بابا خجالت بکش! آخه چرا داری در میری؟ اژدهای میگه: بابا این دهن منو سروریس
کرده! الان دو ماهه گیر داده که: بالام‌جان تو که دو تا سر داری، پس اونیکی کانت
کجاست؟!
...................................................................

 قزوینیه داشته واسه رفیقش تعریف می‌کرده که: بالام جان دیشب رفته بودیم عروسی، جات  «
خالی مختلط مختلط، مرد و پسر قاطی!
...................................................................

 قزوینیه میره پرورشگاه یک بچه رو به فرزندی قبول کنه، مسؤول اونجا ازش میپرسه: «
بالام‌جان، می‌کنی یا می‌بری؟!
...................................................................

 قزوینیه کنار دریا واستاده بوده، ‌می‌بینه یک بچه داره پشتشو می‌خارونه. میگه: «
‌بالام‌جان، خورده‌کاری هم قبول می‌کنیم‌ها!
...................................................................

 قزوینیه داشته بچهه رو میکرده،‌وسط کار یهو منکرات میریزه،‌اینم برای اینکه‌ «
صحنه سازی کنه،‌به بچهه میگه بیا حالا تو منو بکن. بچهه هی داشته سعی میکرده،
نمیتونسته، در همین حین افسره میرسه، زیپ شلوارشو می‌کشه پایین، میگه: بالام‌جان
بیا کنار، این کارا بچه بازی نیست!
...................................................................

 قزوینیه یه بچه خوشگل مهمونش بوده، هی میخواسته بکندش ولی نمیدونسته چطور حالیش  «
کنه. تو همین احوال، یکی در می‌زنه. قزوینیه میره دم در بعد از یه مدتی شاکی بر
میگرده،‌پسره میگه:‌چی شده؟! قزوینیه میگه:‌هیچی این پسر همسایه بود،‌میگفت:
بابام گفته یه کاسه تف بدین،‌مهمون داریم میخوایم بکنیمش! می‌بینی بالام جان چه
مردم بی ملاحظه‌این؟! نمیگن ما خودمون هم مهمون داریم!
...................................................................

 قزوینیه می‌میره، پسرش می‌بینه وصیت کرده قبرشو شیب دار بسازن! چند وقت بعد  «
قزوینیه میاد به خواب پسرش، پسره می‌پرسه: بابا جریان این قبر شیب دار چیه؟ قزوینیه
میگه: بالام‌جان، تا بچه‌ها بیان روش سر بخورن!
...................................................................

 قزوینیه داشته تو خونش ترتیب بچهه رو میداده،‌بچهه هم حین عمل داشته با گلهای  «
قالی بازی میکرده. ‌قزوینیه شاکی میشه،‌میزنه تو سر بچه میگه:‌بالام جان، دل به
کار بده!
...................................................................

 به قزوینیه میگن زن رو تعریف کن، میگه: بالام جان، زن حجمیست زائد که فضای اطراف «
کان رو اشغال کرده!
...................................................................

 تو یکی از دهات قزوین، ملت برای بار اول یه میوه انجیر پیدا می‌کنن. خلاصه سر در  «
نمیارن چه موجودیه، میبرنش پیش ملای شهر، میپرسن این چیه؟ ملاهه یک نگاهی به انجیره
میکنه، میگه: بالام جان من باید یک مقدار تحقیقات رو این بکنم، فردا بیاین جوابشو
بهتون بدم. ملت میرن دنبال کار و کاسبیشون، فردا برمیگردن، میپرسن: خوب ملا بالاخره
این یارو چیه؟ ملا میگه: بالام جان، شیره بوده مالاندن…یک کمی گردالاندن…خشخاش توش
پاشاندن…چوب به کونش نشاندن…تازه شده گلابی!
...................................................................

 قزوینیه توی یکی ازین محله‌های پرت، کنار یک درخت تق یکی از این بچه ردیفارو «
می‌گذاشته، یهو اماکن و نیروی انتظامی و پلیس 110 همه محاصرش می‌کنن! قزوینیه داد
میزنه: بالام جان چه خبره؟! هولم کردید گذاشتم به کان بچه مردم؟!
...................................................................

 قزوینیه میره تهران پیش رفیقاش، رفیقاش هم همه جور بساطی براش جور میکنن، از عرق و  «
فیلم سوپر و تریاک و… آخر شب هم یه جنده باحال براش میارن تا صبح حال کنه! بعد از
یه مدتی رفیق قزوینیه میره قزوین، قزوینیه هم سنگ تموم میگذاره، براش همه چیز جور
میکنه و آخر شب هم میره بیرون که یه کون باحال براش گیر بیاره ولی هرچی میگرده،‌
چیزی پیدا نمیکنه،‌آخر ور میداره یه پیر مرد تریاکی لاغر مردنی کچل رو میاره،
‌رفیقش میگه: بی‌معرفت، این چیه ور داشتی آوردی؟! قزوینیه میگه: بالام‌جان شرمنده،
شب جمعه بود، هیچی گیر نمیومد! اینم داییمه با کلی خواهش و التماس آوردمش!
...................................................................

 قزوینیه میره خونه یک میلیونره، ‌دویست میلیون نقد می‌دزده. بعد زنگ میزنه خونه  «
یارو میگه: بچه رو بیارین پولارو ببرین!
...................................................................

 بچه قزوینیه صبح پامیشه به باباش میگه: بابایی، بابایی! مامان دیشب جایی میخواست  «
بره؟قزوینیه میگه: نه بابا‌جان. بچهه میگه: پس چرا هی بهش میگفتی برگردعزیزم،
برگرد عزیزم!
...................................................................

 قزوینیه میره آمریکا، وقتی برمیگرده دوتا بچه با خودش میاره، یکی سفید یکی سیاه. «
ازش می‌پرسند: این سیاه رو دیگه برا چی اوردی؟ میگه: بالام‌جان این واسه ماه محرمه
...................................................................

ببم جان میگه: از کلاس اول به بچه‌ها میگن: بابا آب داد. ولی نمیگن: بابا کجا رو آب  «
داد که این مصیبت شروع شد!
...................................................................

قزوینیه توی کارت عروسیش می‌نویسه: آوردن اطفال الزامیست! «
...................................................................

قزوینیه بعد نماز به بقیه میگه: بغل دستی: قبول باشه، جلویی: حال دادی، پشت سری: «
حالتو میگیرم.
...................................................................

یه عارف قزوینی میگه: تا "امید" هست، "آرزو" نخواهم کرد. «
...................................................................

سرخ پوستها موقع حمله به قزوین میگن: آکومبا، بومبا، یاکومبا! وقتی که از حمله بر  «
می‌گردند میگن: نکن بابا، نکن بابا!
...................................................................

بر اساس تحقیقات علمی یک زیست‌شناس قزوینی، «باسن» در زمانهای قدیم یک تکه بوده ولی  «
به علت شیرینی زیاد قاچ خورده و دو تکه شده.
...................................................................

به قزوینیه میگن: شما قربانی هم می‌کنین؟ میگه: فامیلیش مهم نیست، هر کی باشه  «
می‌ک...
...................................................................

قزوینیه پشت بچه‌ش می‌نویسه: با نگاهی به آینده، درست مصرف کنیم «
...................................................................

قزوینیها به برادر زن میگن: اشانتیون ازدواج. «
...................................................................

قزوینیه زنگ میزنه برنامه مهتاب میگه: عکس پشت موضوع مسابقه رو هم نشون بدین تا ما  «
هم بتونیم برنده شیم.
...................................................................

قزوینی ها اعتراض میکنن این چه الفبائیه که به ن میگن نون اما به ک میگن کاف؟ «
...................................................................

قزوینیه زنشو بیمه بدنه میکنه، رشتیه بیمه شخص ثالث. «
...................................................................

میدونی تو قزوین ملت شب های جمعه چی نذری میدن؟؟؟… وازلین  «
...................................................................

اسي بازدید : 92 سه شنبه 11 مرداد 1390 نظرات (0)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

لره شب عروسی به پسرش میگه:  پسرم سفت ترین جای بدنتو بکن جایی که   «

دخترا میشاشن صبح میبینه: کله پسره تو چاه فاضلاب گیر کرده

...................................................................

 

یه گونی پشکل میخرن بازش که می کنن یه لره از توش میپره بیرون میگن   «

تو اینجا چکار«می کنی؟؟ میگه من جایزشم

...................................................................

 

به یه لره میگن تو شهر شما آدم معروف هست؟؟لره:آره سوفیا لره... جسیکا تی لر...لره  «

و هاردی... تازاش هم یه مولکول کشف کردیم که اسمش اینه: کلر .....

...................................................................

 

یه روز یه لره میره دستشوئی وقتی می یاد بیرون میبینن دهنش خونیه میپرسن   «

چی«شده میگه با مسواک خانواده دندونامو شستم0

...................................................................

 

لره خوابش سنگین بوده، تخت میشکنه  «

...................................................................

 

به لره میگن: دخترتو به کی دادی؟ میگه: غریبه نیست. دامادمه  «

...................................................................

 

لره میره توالت با دهن خونی میاد بیرون. میگن: چی شده؟ میگه: گی بگیرن. مسواکش  «

خیلی بزرگ بید.

...................................................................

 

لره قاضی میشه بهش میگن حکم کن، میگه پیک!  «

...................................................................

 

لره تو قرعه کشی بانک شرکت می‌کنه، براش شیش ماه زندان در میاد  «

...................................................................

 

 لره خیلی بی تربیت بوده، هر جا میرفته یه سوتی اساسی میداده. یه روز میره  «

خواستگاری، براش چایی میارن با شکر، یادشون میره قاشق بیارن.

 لره برمی‌گرده میگه: باید با کـ..رم هم بزنم؟!

...................................................................

 

به لره میگن: ببخشید شما لرید؟‌ میگه: نه پس انم با این سبیل پهنم؟!  «

لره بعد از عمری میره مو می‌کاره، اسمش حج واجب درمیاد.

...................................................................

 

لره میخواسته ترتیب گاوشو بده، گاوه میگه: ما، ما! لره میگه: خفه‌شو، اول ما، بعد   «

تو!

...................................................................

 

خرسه به یکی حمله میکنه و میگه: ویاوخوام وخورمت! طرف میگه: اِ؟ میه تونم لری؟  «

خرسه میگه: ها، ما حیوونا همه لریم، وجز خر که ترکه!

...................................................................

 

لره بالا پشت بوم میخوابه، سردش میشه، پا میشه در پشت بومو میبنده  «

...................................................................

 

به لره میگن تبادل لینک میکنی؟ هیچی جواب نمیده!!!  «

...................................................................

 

لره دلو میزنه به دریا، غرق میشه  «

...................................................................

 

به لره میگن حموم چند بخشه؟ میگه: دو بخشه، زنونه و مردونه  «

...................................................................

 

لره دیش ماهوارشو می‌ذاره روی پشت بوم، روش می‌نویسه: کولر  «

...................................................................

 

از لره می‌پرسن: قبله کدوم طرفه؟ میگه: کجا بهتون آدرس دادن؟  «

...................................................................

 

یه روز یه لره م ی گ و ز ه یه متر میپره هوا، میگن: چی شد؟ میگه: تو دنده   «

بود

...................................................................

 

به لره میگن: ساعت داری؟ میگه: ساعت چیه مرد باید خا... داشته باشه  «

...................................................................

 

لره چهارشنبه سوری با واجبی نارنجک درست میکه، میگن این چیه؟ میگه: می‌خوام وقتی   «

ترکید پشمای همه بریزه

...................................................................

 

لره میره بدنسازی، مربیه میگه: هفته اول بدن درد داری، ترکه میگه: پس من از هفته   «

دوم میام.

...................................................................

 

به لره میگن: محبوبترین تیم فوتبالی که دوست داری چیه ؟ میگه: قربون جدش آسد   «

میلان

...................................................................

 

لره می‌خواسته غرق مناجات بشه، جلیقه نجات می‌پوشه  «

...................................................................

 

دریای غم ساحل ندارد. لرا همشو آسفالت کردند  «

...................................................................

 

لره باباش آتیش می‌گیره، جو می‌گیردش، از رو باباش می‌پره  «

...................................................................

 

از لره در مورد آمریکا سوال می‌کنند میگه: والا یه پاش تو عراقه، یه پاش تو   «

افغانستانه، فکر کنم میخواد برینه به ایران

...................................................................

 

از لره می‌پرسند: توی طایفه شما آدم مشهور هم هست؟ میگه:‌آره بابا، لره و هاردی،  «

سوفیا لره، الیزابت تای لور، تازه یه شیمیدان لر یه چیزی کشف کرده که اسمشو گذاشته

کلر

...................................................................

 

به یه لره میگن: دو دو تا؟ میگه: پس چند تا؟  «

...................................................................

 

لره پاهاش خواب میره، پتو روش می‌کشه  «

...................................................................

 

لره میره توی دل طبیعت، هضم می‌شه  «

...................................................................

 

لره داشته شنای قورباغه میرفته، لک لک میاد می‌خوردش  «

...................................................................

 

لره قاضی میشه بهش میگن حکم کن، میگه پیک!  «

...................................................................

 

لره جونش به لبش میرسه، تف می‌کنه می‌میره  «

...................................................................

 

لره تو قرعه کشی بانک شرکت می‌کنه، براش شیش ماه زندان در میاد  «

...................................................................

 

لره میره استادیوم وسط موج مکزیکی غرق میشه  «

...................................................................

 

به لره میگن: جسم شفاف چیه؟ میگه: جسمی که از این ورش اون ورش دیده شه. میگن: مثال   «

بزن: میگه: نردبون

...................................................................

 

لره سیدی می خره می بینه وسطش سوراخه میندازتش تو سطل آشغال  «

...................................................................

 

روی بیلبورد زده سیو همان سیب است لره میگه: دروغ میگه من خوردم صابون بید  «

...................................................................

 

لره فیلم جنگی میدیده، تموم که میشه سینه خیز میره تلویزیونو خواموش کنه  «

...................................................................

 

یه روز یه لره می افتد توی چاه میگه: شانس اوردم تهش سوراخ نبود  «

...................................................................

 

یه روز یه لره شکر می خره برای اینکه مورچه نخوره روش می نویسه نمک  «

...................................................................

 

به لره میگن: سه تا فوتبالیست نام ببر. میگه: علی دایی، علی کریمی، فرار مهدوی   «

کیا

...................................................................

 

از لره میپرسن به 5 تا دختر که رو یه میله نشسته ان چی میگن؟ میگه: یه سیخ جیگر  «

...................................................................

 

به لره میگن: دخترتو به کی دادی؟ میگه: غریبه نیست. دامادمه  «

...................................................................

 

لره ریش بزی میزاره. دچار بحران شخصیتی میشه  «

...................................................................

 

لره دور خودش میچرخه، هرز میشه  «

...................................................................

 

لره اپلیکیشن فرم پر میکنه، جلوی سکـ..س می نویسه: بله خیلی زیاد  «

...................................................................

 

لره داشت میگوزید و دور خودش میدوید یه لر دیگه گفت چکار میکنی گفت   «

میخام گوزمو بگیرم بهش گفت واستا تا من بگیرمش واست

...................................................................

 

لره بعد از2سال ازسربازی برمیگرده،تو کوچه داداشش رو می بینه که ریشش   «

بلند شده و خیلی ناراحته،ازش می پرسه چی شده چرا ناراحتی،داداشش چپ چپ

نگاهش می کنه وجواب نمیده.میره درخونه اون یکی داداشش رو می بینه که

اون هم با ریشهای بلند وقیافه ناراحت نگا نگاهش میکنه،خیلی نگران

میشه،می پرسه چه اتفاقی افتاده؟بابا طوری شده.اونم محلش نمیزاره.میره

تو خونه باباشو می بینه که ریشش حسابی بلند شده وخیلی ناراحته میگه من

می دونم که نه نه طوریش شده باباش با عصبانیت میگه پدرسوخته موقعی که

داشتی می رفتی خدمت ریش تراش رو کجا بردی

...................................................................

 

از لره می پرسن،بزرگترین ریسک زندگیت چیه؟ میگه: یه روز اسهال بودم   «

گوزیدم....

...................................................................

 

لره میره مهمونی تهرونی ها میبینه بچه تهرونی به مامانش میگه مامان من   «

شماره 1 دارم ... لره میگه یهنی چی ؟ .. مادر میگه شماره 1 یعنی

دستشویی کوچک 2 یهنی بزرگ ... لره خوشش میاد و میره خونش به بچش یاد

میده ... بعد چند روز میرن مهمونی .. بچه دستشویی داشته میگه بابا اون

ان شمارش چند بود؟

...................................................................

 

لره میاد تهران می بینه همه لباس آستین کوتاه پوشیدن تعجب می کنه می گه   «

اوا پس اینا چه جوری دماغاشونو پاک می کنن

...................................................................

 

لره میگوزه .بچه هاش میزنن زیر خنده. در حالی که اشک تو چشماش جمع میشه   «

میگه: خدایا این شادیو از بچه هام نگیر

...................................................................

 

یه روز یه لره با تهرانیه ازدواج میکنه شب عروسی تهرانیا میخونن سبد   «

سبد گل یاس عروس ما چه زیباس لرا میخونن گونی گونی پشکل غلامعلی خوشکل

...................................................................

 

لره از دهشون اومده بوده تهران رانندگی یاد بگیره، جلسة اول از مربیش   «

می پرسه: این چراغ رنگیه چیه؟! یارو میاد سرکارش بگذاره، میگه: این

چراغ راهنماییه؛ وقتی سبزه یعنی اهل تهران برن، وقتی زرده شهرستانی‌ها

و قرمز هم مال لراست! خلاصه این جریان میگذره و لره هم امتحان میده

وقبول میشه، روز اول میشینه پشت ماشین و میرسه به چراغ قرمز و خوب

طبعاً رد میکنه. افسره داد میزنه: راننده پیکان، بزن کنار! لره سرشو از

پنجره میاره بیرون، داد میزنه: لـُــرُم... مــن لـُـــرُم!! افسره یک

نگاه میندازه، میگه: باشه بابا...برو...برو

...................................................................

 

از یه لره می‌پرسند: کدوم برنامه تلویزیون رو بیشتر از همه دوست داری؟   «

میگه: پیام بازرگانی! میپرسن: چرا؟ میگه: چون بینش سریال پخش می‌کنند!

...................................................................

 

به یه لری گفتند با جام جم جمله بساز گفت: من هر روز صبح جام جم میکنم  «

...................................................................

 

سه تا لر داشتن یه زن می کردن شوهرش میاد یکی سینی سیب می گیره یکی   «

سینی پرتقال میگیره به سومی هیچی نمیرسه شوهر از اولی می پرسه اینجا

چیکار می کنی می گه سیب می دم دومی می گه من پرتقال می دم سومی میگه

منم سینی را جمع میکنم

...................................................................

 

میخواستن لره رو شکنجه روحی بدن، میفرستنش تو یک اتاق گرد، میگن برو یک   «

گوشه بشین!

...................................................................

 

لره تو مسجد سلیمان مسجد می سازه بالا در مسجد می نویسه بزودی نماز صبح   «

یک رکعت بدون وضو

...................................................................

 

یک بار یک زن لر به حمام میرود و شیر اب داغ را باز میکند و داد میزند   «

سوختم و شوهرش که میخواست به او کمک کند به اتش نشانی تلفن میزند

...................................................................

 

لره داشته با تمام وجود وضو میگرفته و دستاشو محکم میکشیده رو هم، ازش   «

میپرسن: چرا اینقدر محکم وضو میگیری؟ میگه: چنی آرم وضو میرم که هیچ

گوزی نتنِه باطلش کنه(با لهجه لری)

...................................................................

 

لره گوزید و مرد سر قبر او نوشتن:  بادی وزید و گلی پرپر شد   «

...................................................................

 

شباهت لر با پارک؟ جفتشون تاب دارن  «

...................................................................

 

به لره می گن: اگه یه دختری بهت راه داد چکار می کنی؟ می گه ازش سبقت   «

می گیرم

...................................................................

 

شباهت لرها با شورت؟ با هردو 5 دقیقه بیشتر بگردی ابروت رفته  «

...................................................................

 

1روز یه لره میره پیشه خدا میگه:  خدایا چیکار کنم که از ترکا خر تر   «

باشم.. خدا میگه: برو تو بیابون شنا کن.... میره تو بیابون شنا میکنه

1دفعه میبینه 1ترکه با قایق موتوری میاد میگه اومدم نجاتت بدم!

...................................................................

 

لره تلویزیون میخره بعد کنترلشو. پس میاره ماشین به صاحب مغازه میگه   «

بیا داداش این ماشین حساب توش بود ما حرومی بهمون نمیاد

...................................................................

 

یک لر برای چند روز میره توی هتل یک روز میبینن توی دستشوئی داره یک   «

نفر خارجی رو میزنه میان میگیرنش ازش میپرسن قضیه چیه چرا این بدبخت را

میزنی لره میگه اینجا یک چشمه اویی بیده (دستشوئی فرنگی ) که مو هر روز

ازش او میخوردم این بی پدر و مادر امروز اومده توش ریده

...................................................................

 

یک شب تلویزیون فیلم سینمایی گذاشته بوده، تو فیلم مرده به زنش میگه:  «

شب بخیر لورا. یهو تو لرستان ملت همه تلویزیون رو خاموش میکنند، میرن

میخوابن

...................................................................

 

لره تیپ میزنه میره تو خیابون دختره بهش میگه بخورمت لره میگه این گه   «

خوریا به تو نیومده!

...................................................................

 

لره داشته شیر می خورده می میره می دونین چرا ؟.........گاوه می شینه   «

روش

...................................................................

 

به لره می گن بچت چرا این قدر زشته؟ می گه شو تاریک . سوراخ تنگ . منم   «

دست تنها می خواستی الن دلون درست کنم(با لهجه لری بخونید)

...................................................................

 

از لره میپرسن نظرت راجع به فکر, شعور, معرفت و درک چیه؟ لره جواب میده   «

ما به اینها میگم چهار محال بختیاری

...................................................................

 

لره 500 تومن به پسرش میده میگه این رو 300 ماست بخر 200 تومن مال خودت   «

پسرش میگه نمیرم. میگه 1000 تومن 500 مال خودت 500 ماست بگیر میگه نه.

میگخ بیا 1500 تومن 1000 تومن مال خودت 500 ماست بگیر میگه نه. میگه

بیا 2000 تومن بگیر 1500 مال خودت 500 تومن ماست بخر پسرش میگه نمیرم.

لره شاکی میشه میگه پدرسگ پس بیا تو مادرت رو بکن من برم ماست بخرم.

...................................................................

 

به لره میگن برادرت اج آى وى گرفته می گه نه بابا پس جى ال ایکـ..س رو فروخت!!!  «

...................................................................

 

لره با خوشحالی به دوستش میگه بالاخره این پازل رو بعد از 2 سال حل   «

کردم . دوستش میگه: 2سال زیاد نیست؟ میگه:نه بابا رو جعبه اش نوشته 7

تا 10 سال

...................................................................

 

بن لادن رو می خواستن شکنجه کنن، از ملت همه پرسی می کنن تا سخت ترین   «

شکنجه رو انتخاب کنن هر کی یه چیزی می گه، تا اینکه می رسه به لره،

لره می گه:  یه میله آهنی رو داغ داغ کنین تا سرخ شه، بعد از طرف سردش

بکنین تو کونش، ملت کف می کنن، می گن بابا حالا چرا از طرف سردش

بکنیم تو، لره می گه:  تا هر کی خواست درش بیاره دستش بسوزه نتونه !!!

...................................................................

 

یه روز یه لره از خواب می پره دست وپاش می شکنه  «

...................................................................

 

دوست لره می خواست بره مسافرت.لره موقع خداحافظی خیلی دلش براش تنگ   «

میشه.خلاصه هی ماچش میکرد. دید که ماچ کردن چیزی از دلتنگی ش کم نمیکنه

به دوستش گفت فایده نداره بگیر بخواب تا بکُ..مت!

...................................................................

 

لره داشته به قصد کشت، خودش رو میزده! بهش میگن: چی شده؟ میگه: من بی   «

غیرت، الان فهمیدم از کجای ننه‌ام در اومدم

...................................................................

 

میدونید رکوردبیشترین ریدن توکمترین زمان دست کیه؟ دست یه لره به اسم   «

ابراهیم میرزاپوره که دربازی بامکزیک درعرض پنج دقیقه دوبار رید

تاایرانیها کونشون بسوزه

...................................................................

 

لره با خوشحالی به دوستش میگه بالاخره این پازل رو بعد از ۲ سال حل   «

کردم . دوستش میگه: ۲ سال زیاد نیست؟ میگه:نه بابا رو جعبه اش نوشته ۷

تا ۱۰ سال

...................................................................

 

لره رو در خونش نوشته بوده wc . میگن این چیه نوشتی میگه:  مخفف welcome  «

...................................................................

 

یه روز یه لره میره پیش خدا میگه چطوری میتونم از ترکا خرتر باشم خدا   «

بهش میگه برو تو کویر شنا کن بعد میره شنا میکنه میبینه یه ترکه با

قایق موتوری میاد نجاتش بده!!!

...................................................................

 

یه روز یه لوره میره دمه دره یه مغازه میخونی که نوشتن:علی با ماست رضا   «

با ماست حسن با ماست لوره میگه آقا ببخشین ماسته خالی ندارین

...................................................................

 

یه روز تو جشن عروسی یه لوره یه نفر مدل هلیکوپتری مى رقصه یارورو جو   «

میگیره آر پی جی میزنه

...................................................................

 

لره یه دوچرخه می خره سوار میشه میاد خونه بچه ی لره از دور باباشو   «

میبینه بعد میره به مامانش میگه:  مامان مامان یه چیز رفته تو کون بابا

هر چقدر هم که دست و پا میزنه در نمیاد

...................................................................

 

از لره می‌پرسن: بلدی پیانو بزنی؟! میگه: نه. ولی یه داداش دارم......  «

اونم نه!

...................................................................

 

لره یه بسته هزار تومنی میشمره 25 تومن کم میاره  «

...................................................................

 

یه لره رفت پارتی. فرداش رفیقش ازش پرسید چطور بود. لره گفت: خیلی عالی   «

بود . روی من اسم یه گل گذاشته بودن و هی صدام میکردن. رفیقش گفت چی

میگفتن. لره گفت: من و انداخته بودن وسط و هی دورم میچرخیدن میگفتن

اسگله رو اسگله رو ...

...................................................................

 

لره با هواپیما میاد تهران، تو فرودگاه به رفیقش میگه: اگه میدونستم   «

اینقدر نزدیکه با ماشین میومدم

...................................................................

 

میدونی لر ها از چه عطری استفاده می کنن؟ بوپایلر.....در واقع همان بوی   «

پای لر

...................................................................

 

لره میره قبرستان می بینه مرده ها رو قبرا نشستن می گه جریان چیه؟؟ میگن   «

سوال های شب اول قبر لو رفته گفتن فعلا بیرون باشید تا دوباره سوال طرح کنیم

...................................................................

 

بچه مثبته از لره میپرسه: آقا ببخشید... خیلی خیلی عذر   «

میخوام..شرمنده.. روم به دیوار.. اسمتون چیه؟! لره شاکی میشه، میگه:

ایجو که تو پرسیدی، اسمم انه!!!

...................................................................

 

به لره میگن چس چیست؟میگه تلاش یک گوز برای حفظ ابرو  «

...................................................................

 

لره تازه زفته بود کلاس زبان میره ساندویچی میبینه نوشته هات داگ میگه   «

بزار یه سگه داغ بخورم خلاصه طرف براش میاره میگه اوه اوه ببین از سگه

کجاش به ما رسید

...................................................................

 

لره داشته با اتوبوس 100تا می رفته بعد میاد ترمز کنه می بینه ترمز   «

بریده می بینیه یک کامیون هم از روبه رو با سرعت میاد می بینه کاری از

دستش بر نمیاد به شاگردش میگه مهراد پاشو تصادف ببین حال کن!!!

...................................................................

 

لره سلمونی داشته. یه روز میخواسته بگوزه به شاگرد سلمونی میگه: برو   «

بیرون نگاه کن اینطور که بوش میاد می خواد بارون بباره. پسره میره

بیرون، زود میاد میگه نه آسمون صاف صافه. یارو نمی رسه کارشو بکنه.

دوباره به شاگرده میگه،‌هوا بدجوری گرفته، برو ببین بارون نمیاد. پسره

دوباره میره، زود میاد. لره بازم نمیتونه کارشو بکنه. خلاصه بار سوم

پسره رو میفرسته و ایندفعه سریع میگوزه و اَنشم باش میاد. پسره میاد تو

میگه: والله اوستا اینجورکه بوش میاد میخواد از آسمون اَن

بباره!!!!!؟؟؟!!!!!

...................................................................

 

نوار مغز نرمال /_ /_ /_ /_ /_ نوارمغزقزوینی (|) (|) (|) (|)  «

نوارمغزاصفهانی $ $ $ $ $ $ $ نوارمغزلر _____________!!!

...................................................................

 

یه ترکه رو میتراشن میبینن لره  «

...................................................................

 

یه لره با یه ترکه تو یه اپارتمان زندگی میکردن یه دفعه برق میره ترکه   «

یه ظرف میگیره دستش میاد در خونه لره بهش میگه یکم برق بده لره میگه

چرا ظرف فلزی اوردی پلاستیکی می اوردی برق نگیرتت.

...................................................................

 

به یه لر میگن زبون لری چه جوریه؟ میگه فارسی بلدی؟ میگه آره. میگه   «

برین توش میشه لری!!!

...................................................................

 

شباهت لر و خورشید:  هر دوشون از پشت کوه در اومدن!!!  «

...................................................................

 

لره باباش می میره دوستاش میان بهش تسلیت میگن. لره احساساتی میشه میگه   «

ایشاالله ختم باباتون جبران کنم!!!

...................................................................

 

لره دوزاری سیاه پیادا میکنه، میره تلفن عمومی گوشی رو برمیداره، میگه:  «

الو آفریقا؟!!!

...................................................................

 

لره شهردار می شه، صبح زود برای افتتاح پروژه ساختمانی می ره عصر می شه ...  «

شب می شه ... ولی خبری ازش نمی شه . نصفه شب خاک آلود و خسته می ره خونه

 زنش می پرسه:  کجا بودی تا این وقت شب ؟ غضنفر می گه: والله موقع کلنگ زدن، مردم

تشویقم کردن، منم یواش یواش بدنم گرم شد و زیر زمینش رو کندم ! ! !

...................................................................

 

به لره میگن: ان آقا   «

میگه:  آقا شو بگذار اولش

...................................................................

 

یه لره رفته بود ته چاه فکر میکرد  «

یه یارو اومد گفت:  چرا ته چاه فکر می کنی

ترکه گفت:  می خوام عمیق فکر کنم ! ! ! ! ! ! ! !

...................................................................

 

لره واسه اینکه از زندگی جلو بیوفته یه زن حامله میگیره  «

...................................................................

 

لره میخواسته آتش نشان بشه.  «

توی آزمون استخدامی ازش میپرسند اگر جنگل آتش بگیره و اون اطراف

 آب نباشه چه کار میکنی؟ لره میگه: هیچی تیمّم می کنیم

...................................................................

 

به لره می گن اگه آب نبود چی می شد؟ می گه ما شنا یاد نمی گرفتیم   «

در نهایت خفه می شدیم می مردیم

...................................................................

 

اسي بازدید : 113 دوشنبه 10 مرداد 1390 نظرات (0)

نام همسر در موبایل غضنفر:

بعد١ماه:عزیزم

بعد٢ماه:خانمم

بعد٣ماه: همسرم

بعد١سال:منزل

بعد٢سال: هیتلر

بعد٣سال:عزرائیل

بعد٤سال: unknown

*************

 

اسي بازدید : 133 دوشنبه 10 مرداد 1390 نظرات (1)

برخی نرخ های وزارت بازرگانی پس از تغییر واحد پول اعلام شد
هر الاغ 2000 غضنفر
هر توله سگ 20 غضنفر
هر مرغ 1 غضنفر
ورودی توالت یک غضنقر
باقی قیمت ها در حال برسی است

***********************

غضنفر یک هفته است گیج شده چراخودش یه داداش داره اماخواهرش دوتا !

************************

اگه نمیخوای شاخ در بیاری هرگز با یه غضنفر بحث نکن چون ممکنه سند کره زمین را هم برات بیاره

*************************

غضنفر دو دست خرشو قطع میکنه یکی ازش می پرسه چرا این کارو کردی میگه میخوام کانگروش کنم.

*************************

غضنفر میره خبر مرگ پدرش رو به برادرش بگه میگه: برادر برو بیل با فرغون بیار بریم واسه بابا قبر بکنیم

***********************

غضنفر رستوران باز می کنه، ولی هر روز ظهر خودش می رفته بیرون غذا می خورده. بهش می گن چرا همین جا غذا نمی خوری؟ می گه: آخه پدرسوخته خیلی گرون می ده!

*********************

معلم از غضنفر می پرسه : اولین سلسله ای كه در ایران تشكیل شد چه سلسله ای بود ؟ میگه:  آقا اجازه . سلسله جبال البرز

********************

عکاس سر کلاس درس غضنفر آمده بود تا از بچه ها عکس یادگاری بگیره. معلم هم داشت بچه ها رو تشویق می کرد که دور هم جمع شوند. معلم گفت : ببینید چقدر قشنگه که سال ها بعد وقتی همه تون بزرگ شدید به این عکس نگاه کنید و بگویید: این احمده ، الان دکتره یا اون مهرداده الان وکیله.
غضنفر هم از ته کلاس گفت : این هم آقا معلمه الان مرده!!

*********************

غضنفر میخواسته بخوابه دو تا جا میندازه ، میگن چرا دوتا جا انداختی ، میگه آخه دو شبه که نخوابیدم.

******************

از غضنفر می پرسن جوراباتو کی شستی؟ میگه جون خودت سوالای تاریخی نپرس!

******************

غضنفر می پیچه توی خیابون یکطرفه پلیس میگرتش ، میگه کجا با این عجله؟ غضنفر میگه هر جای می خواستم برم دیگه دیر شده ببین همه دیگه دارن برمی گردن!

*****************

غضنفر میره خواستگاری ، می پرسن داماد چیکارس؟ میگه : بیکاره اما جزء خوشه یکه!!

****************

غضنفر روز عروسیش سره سفره عقد، عروس بله نمی گفته یكم فكر میكنه و با صدای بلند می گه: عمو زنجیر باف!!

***************

تعداد صفحات : 2

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 17
  • کل نظرات : 8
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 5
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 7
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 21
  • بازدید ماه : 14
  • بازدید سال : 173
  • بازدید کلی : 5,537
  • محصولات